از تیره لابیه است و قسمت قابل مصرف آن ساق گلدار تازه و مادۀ مؤثرآن اسانس است و مواد استعمال آن ساق گلدار تازه، الکلاوولنه رر... (از کارآموزی داروسازی جنیدی ص 214)
از تیره لابیه است و قسمت قابل مصرف آن ساق گلدار تازه و مادۀ مؤثرآن اسانس است و مواد استعمال آن ساق گلدار تازه، الکلاوولنه رر... (از کارآموزی داروسازی جنیدی ص 214)
کنایه از زلف. (غیاث) ، کنایه ازناز و غمزه و عشوه و کرشمه و عتاب. (برهان). کنایه از ناز و تبختر. (انجمن آرا) (آنندراج) : از رشک بنفشه را پریشان دارد زلفش سر زلفی که به ریحان دارد. ظهوری (از آنندراج). ناحق چو شانه در جگر زلف میکنم با نوخطان سخن به سر زلف میکنم. ملا مفید بلخی (از آنندراج)
کنایه از زلف. (غیاث) ، کنایه ازناز و غمزه و عشوه و کرشمه و عتاب. (برهان). کنایه از ناز و تبختر. (انجمن آرا) (آنندراج) : از رشک بنفشه را پریشان دارد زلفش سر زلفی که به ریحان دارد. ظهوری (از آنندراج). ناحق چو شانه در جگر زلف میکنم با نوخطان سخن به سر زلف میکنم. ملا مفید بلخی (از آنندراج)
کنایه از خلاصه و گزیده. (آنندراج) (بهار عجم) : خاقان کبیر ابوالمظفر سرجمله شده مظفران را. خاقانی. جمال او سرجملۀ حسن و خوبی و مقال او فهرست شادی و بیغمی. (سندبادنامه ص 135). زبان در زبان گنج پرداختم از آن جمله سرجمله ای ساختم. نظامی. سرخیل سپاه تاجداران سرجملۀ جمله شهریاران. نظامی. این وجودهای دیگر که خلقند ایشان سرجمله به عقل و دانش خود. (فیه مافیه ص 53)
کنایه از خلاصه و گزیده. (آنندراج) (بهار عجم) : خاقان کبیر ابوالمظفر سرجمله شده مظفران را. خاقانی. جمال او سرجملۀ حسن و خوبی و مقال او فهرست شادی و بیغمی. (سندبادنامه ص 135). زبان در زبان گنج پرداختم از آن جمله سرجمله ای ساختم. نظامی. سرخیل سپاه تاجداران سرجملۀ جمله شهریاران. نظامی. این وجودهای دیگر که خلقند ایشان سرجمله به عقل و دانش خود. (فیه مافیه ص 53)
فی الجمله. خلاصه. ملخص. بالاخره: در جمله یکی خط بدیعاست که زان خط صد توبه شکسته ست و دوصد پرده دریده ست. معزی. درجمله بر این کار اقبال تمام کردم. (کلیله و دمنه). درجمله بدین استکشاف صورت یقین جمال ننمود. (کلیله و دمنه). درجمله نزدیک آمد که این هراس فکرت و ضجرت بر من مستولی گرداند. (کلیله و دمنه). درجمله جوان دل به باد داد از سر کوی به پای می رفت و از پای بسر می آمد. (سندبادنامه ص 182). درجمله به تزویر و شعوذه و نیرنج فقیره همگی زن در ضبطآورد. (سندبادنامه ص 191)
فی الجمله. خلاصه. ملخص. بالاخره: در جمله یکی خط بدیعاست که زان خط صد توبه شکسته ست و دوصد پرده دریده ست. معزی. درجمله بر این کار اقبال تمام کردم. (کلیله و دمنه). درجمله بدین استکشاف صورت یقین جمال ننمود. (کلیله و دمنه). درجمله نزدیک آمد که این هراس فکرت و ضجرت بر من مستولی گرداند. (کلیله و دمنه). درجمله جوان دل به باد داد از سر کوی به پای می رفت و از پای بسر می آمد. (سندبادنامه ص 182). درجمله به تزویر و شعوذه و نیرنج فقیره همگی زن در ضبطآورد. (سندبادنامه ص 191)
مصغر حرمل. درختی است مانندانار کوچک و برگ آن نرم تر از برگ انار است و ریزه های آن از ریزه های درخت عشر کوچک تر باشد، و چون خشک شود بصورت نرم تر از پنبه درآید که متکای شاهان از آن پر کنند و به اشراف هدیه کنند و آنرا باد به آسانی حمل میکند. (تاج العروس). و این همان نرم خاشاکی است که امروز آن را با آهک مخلوط کرده برای سفید کردن دیوار درون گرمابه ها بکار برند و آنرا در تهران لویی و در بروجرد کره پو خوانند
مصغر حَرمَل. درختی است مانندانار کوچک و برگ آن نرم تر از برگ انار است و ریزه های آن از ریزه های درخت عشر کوچک تر باشد، و چون خشک شود بصورت نرم تر از پنبه درآید که متکای شاهان از آن پر کنند و به اشراف هدیه کنند و آنرا باد به آسانی حمل میکند. (تاج العروس). و این همان نرم خاشاکی است که امروز آن را با آهک مخلوط کرده برای سفید کردن دیوار درون گرمابه ها بکار برند و آنرا در تهران لویی و در بروجرد کره پو خوانند